معنی پست‌ترین فراد جامعه

فرهنگ فارسی هوشیار

فراد

(تک: فرد) تنهایان یگانگان تکان فراد مروارید فروش و سازنده ی رشته ی مروارید


جامعه

جمع کننده، گرد آورنده

لغت نامه دهخدا

فراد

فراد. [ف ِ] (ع اِ) یکی فَرْد و فَرِد و فرید و فردان. (اقرب الموارد).

فراد. [ف َرْ را] (ع ص) فروشنده و سازنده ٔ فرائد. (اقرب الموارد). مرواریدفروش و مرواریدساز. (منتهی الارب).

فراد. [فْرا / ف َ دَ] (اِخ) نام یکی از شهرهای مادهاست که در فاصله ٔ بیست وهفت روزه راه از ارمنستان واقع بوده است. رجوع به ایران باستان ج 3 ص 2357 شود.


اصطرلاب جامعه

اصطرلاب جامعه. [اُ طُ ب ِ م ِ ع َ / ع ِ] (ترکیب وصفی، اِ مرکب) یکی از اقسام اصطرلاب است. رجوع به اسطرلاب شود.

فرهنگ فارسی آزاد

فراد، فراد، فرادی

فُراد، فِراد، فُرادی، منفردها، یکایک، یکی بعد از دیگری (فُرادی جمعِ فَرد نیز می باشد)،

فرهنگ معین

جامعه

(مِ عِ) [ع. جامعه] (اِ.) گروه مردم یک شهر، کشور، جهان یا صنفی از مردم مانند جامعه بشریت، سیاه پوستان، هنری، و...،~ مدنی جامعه ای که بر مبنای خواست آزادانه و آگاهانه اکثریت مردم در شکل گیری حکومت و رعایت حقوق بشر و قانون مندانه اداره می شود.، ~

فرهنگ عمید

جامعه

[جمع: جوامع] گروهی از مردم که با هم وجه اشتراک داشته باشند و در سرزمینی واحد زندگی کنند،
نهادی که به‌وسیلۀ مؤسسات، افراد، و کشورها برای اهداف ویژ‌ای تشکیل می‌شود: جامعهٴ دانشجویان،
* جامعهٴ روحانیت: گروه پیشوایان دینی،

فرهنگ واژه‌های فارسی سره

جامعه

انجمن، توداک، هازه، چبیره، همبود، همبودگاه

مترادف و متضاد زبان فارسی

جامعه

اجتماع، جمعیت، سازمان، گروه، مجمع

فارسی به عربی

جامعه

مجتمع

معادل ابجد

پست‌ترین فراد جامعه

1526

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری